English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6386 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
actually U در حقیقت
yea U در حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> U در حقیقت
truths U حقیقت
act U حقیقت
acted U حقیقت
facts U حقیقت
truth U حقیقت
reality U حقیقت
realities U حقیقت
to be sure <adv.> U در حقیقت
in truth U در حقیقت
fact U حقیقت
in reality U در حقیقت
in sooth U در حقیقت
admittedly <adv.> U در حقیقت
understatements U کتمان حقیقت
matter-of-fact U حقیقت امر
verism U حقیقت گرایی
understatement U کتمان حقیقت
To speak the truth. U حقیقت را گفتن
verities U صحت حقیقت
half truth U حقیقت ناقص
verity U صحت حقیقت
unreality U عدم حقیقت
suppressio veri U کتمان حقیقت
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
tell the truth U حقیقت را گفتن
factually U حقیقت امری
truthless U عاری از حقیقت
matter of fact U حقیقت امر
hold up <idiom> U اثبات حقیقت
factual U حقیقت امری
erroneousness U عدم حقیقت
truthful <adj.> U راست [با حقیقت]
axiom U حقیقت اشکار
tao U حقیقت طریقت
reserving U کتمان حقیقت
reserves U کتمان حقیقت
reserve U کتمان حقیقت
axioms U حقیقت اشکار
oversoul U حقیقت مطلق
the f.of the matter U حقیقت امر
the face remains U حقیقت همانست
untruthful U خلاف حقیقت
approving truth U حقیقت مسلم
thing in itself U حقیقت غایی
uprightness U درستی
integrity U درستی
rightly <adv.> U به درستی
accuracy U درستی
properly <adv.> U به درستی
justly <adv.> U به درستی
exactitude U درستی
correctness U درستی
exactness U درستی
aright <adv.> U به درستی
correctly <adv.> U به درستی
duly <adv.> U به درستی
trueness U درستی
rightfully <adv.> U به درستی
rightfulness U درستی
rightness U درستی
justness U درستی
integrality U درستی
imprecision U نا درستی
correctitude U درستی
precision U درستی
straightness U درستی
genuineness U درستی
fidelity U درستی
preciseness U درستی
legitimacy U درستی
justly U به درستی
validity U درستی
soundness U درستی
disabusing U از حقیقت اگاه کردن
principle U حقیقت مبادی واصول
veritable U قابل اثبات حقیقت
untruth U خلاف حقیقت کذب
untruths U خلاف حقیقت کذب
disabuses U از حقیقت اگاه کردن
disabused U از حقیقت اگاه کردن
truth drug U داروی کشف حقیقت
that is about the size of it U حقیقت امراین است
That's not so! U این حقیقت ندارد!
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
veridical U از روی حقیقت گویی
Nothing hurts like the truth. U حقیقت تلخ است
understating U حقیقت را افهار نکردن
understates U حقیقت را افهار نکردن
understated U حقیقت را افهار نکردن
falsi crimen U مخفی کردن حقیقت
disabuse U از حقیقت اگاه کردن
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
in point of fact U حقیقت امر اینست که
understate U حقیقت را افهار نکردن
justice U درستی دادگستری
the a of a trans lation U درستی ترجمه
damchi U راستی و درستی
rectitude U راستی درستی
honesty U درستکاری درستی
truth value U ارزش درستی
truth table U جدول درستی
honestly U از روی درستی
propriety of behaviour U درستی رفتار
approximately U تقریبا به درستی
to verifty a staement U درستی ونادرستی
truths U درستی صداقت
truth U درستی صداقت
validation U تنفیذ درستی
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
low dwon U حقایق امر اصل حقیقت
mincingly U با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
realism U مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
actions U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
I know it for a fact. U این یک حقیقت مسلم است
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
to foel U حال درستی نداشتن
accuracy U درجه دقت درستی
uprightaess U درستی راستی عدالت
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
bona fide U به طور جدی به درستی
function U انجام عمل به درستی
functioned U انجام عمل به درستی
functions U انجام عمل به درستی
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
He seems to be an honest man. U آدم درستی بنظرمی آید
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
accurately U به درستی و بدون هر گونه خطا
Veitch diagram U نمایش گرافیکی جدول درستی
cynic <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
truth table U جدول درستی جذول صحت
true false test U ازمایش درستی ونادرستی چیزی
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
as a matter of fact U حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
to prove a will U درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
cynical <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynically U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
The truth was known to no one other than himself. U هیچ کس به غیر از خود او [مرد] حقیقت را نمی دانست.
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
hyphenation U تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
one element U تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
individualism U اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
comparator U وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
supervises U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervise U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervising U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM U قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
nonaligned U که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledging U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soak U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
justify U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifying U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
Recent search history Forum search
1ميشلين پاسيبل
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1i had to see for myself
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
0nest building
0implication
0.کفشهایت(لنگه ی چپ و راست)را اشتباه/جابه جا پوشیدی
0کفشهایت(لنگه چپ و راست)را اشتباه/جابه جا پوشیدی.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com